بازخوانی نامه حسین محلوجی به محمدرضا بهرامن

اینجانب حسین محلوجی، وزیر معادن و فلزات در سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ در این نامه توضیح خواهم داد که چگونه با گروهی از مدیران بسیار قابل و برخی از دانشگاهیان و پژوهشگران صاحب‌نام و صاحب اندیشه، انقلاب را در بخش معدن ایران انجام دادیم.
برای تاریخ می‌گویم

 

 

بیرونیت/ نامه‌های مهمی در بخش معدن ایران میان وزرا، معاونان، کارشناسان و فعالان این بخش با مقامات بالادستی رد و بدل شده است. بیرونیت قصد دارد برای یادآوری تاریخ و آموزش مدیران جوان، هر چند وقت یکی از این نامه‌ها را منتشر کرده و در اختیار سیاست‌گذاران، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران این بخش قرار دهد.

در شماره امروز، سه‌شنبه ۶ آبان، نشریه آنلاین بیرونیت، نامه‌ای مهم و تاریخی را در نظر گرفته‌ایم؛ نامه‌ای که سال ۱۳۸۶ حسین محلوجی، وزیر معادن و فلزات در دولت سازندگی، خطاب به محمدرضا بهرامن، رئیس خانه معدن ایران و مدیرمسئول فصلنامه «سنگ و معدن» نوشته است.

 

جناب آقای مهندس بهرامن


در کنار سرمقاله‌ای که در نشریه وزین «معدن» شماره ۶ زمستان (۸۶) مرقوم فرموده‌اید، جمله‌ای از جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور محترم، نقل به مضمون کرده‌اید بدین ترتیب که «تا به امروز در بخش معدن نه برنامه مدون و جامعی وجود داشته و نه اراده‌ای محکم برای تحقق آن.


و به نقل از خبرگزاری مهر اضافه فرموده‌اید: «رئیس‌جمهور در ادامه سخنان خود اصلاح و انتقال مدیریت از دولتی به خصوصی را از جمله اولویت‌های کاری وزارت صنایع و معادن دانست و تصریح کرد که بخش معدن در کشور ما نیازمند کار انقلابی و جدی است.


و آن‌گاه جنابعالی شخصاً اضافه فرموده‌اید: اما چرا بخش معدن علی‌رغم گذشت بیش از نیم قرن از تاریخ برنامه‌ریزی صنعتی در کشور ما هنوز فاقد یک برنامه مدون و جامع است و....

 

اینجانب، به‌عنوان وزیر معادن و فلزات در سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶، برای مزید استحضار جنابعالی و خوانندگان محترم نشریه معدن نکاتی را عرض خواهم کرد با این مضمون کلی و قطعی که آنچه عنوان شده، حداقل برای سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ که اینجانب وزیر معادن و فلزات بوده‌ام و گروهی از مدیران بسیار قابل و برخی از دانشگاهیان و پژوهشگران صاحب‌نام و صاحب‌اندیشه یاریم می‌دادند، صحت ندارد.

 

اینجانب برای اثبات این ادعا به مواردی اشاره می‌کنم؛ ولی پیش از بیان این موارد، از جنابعالی نیز به‌شدت گله‌مند هستم، زیرا در آن هشت سال شخصاً در وزارت معادن و فلزات حضور فعال داشته‌اید و حق این بود که نه برای دفاع از عملکرد من، بلکه حداقل برای دفاع از عملکرد خودتان و در دفاع از مدیران و پژوهشگران و کارشناسانی که در آن هشت سال عملکردی مثبت و ماندگار داشته‌اند، واقعیت را منعکس می‌کردید و به نفی عملکرد آن هشت سال مبادرت نمی‌ورزیدید.

 

اما مواردی که ذکر آنها ضرورت دارد: پیش از شروع به کار اینجانب در وزارت معادن و فلزات، معدن‌های سنگ ساختمانی (تزیینی) را با دینامیت و باروت منفجر می‌کردند. متأسفانه وزارت معادن گروه مواد ناریه داشت و این مواد را برای منفجر کردن آن معدن‌ها به‌کار می‌بردند. جنابعالی پیش از من در وزارت معادن و فلزات حضور داشتید و بر این انفجارها شهادت می‌دهید. آیا پس از سال ۱۳۶۸ جلوی این انفجارها (در واقع جلوی انهدام سرمایه‌های ملی) گرفته نشد؟ آیا ابزار و تکنولوژی روز دنیا را وارد معدن‌ها نکردیم؟ اگر این اقدام‌ها را «انقلابی» ندانیم، پس چه بود؟

 

حتماً جنابعالی فراموش نکرده‌اید که تصمیم به جلوگیری از انفجار معدن‌های سنگ در سال ۱۳۶۸ در جلسه‌ای با حضور متخصصان این بخش گرفته شد و در آن زمان (سال ۱۳۶۸) من وزیر معادن و فلزات بودم.

 

همچنین حتماً به یاد دارید که معادن سنگ، جز تعدادی انگشت‌شمار، در اختیار افراد ناوارد نسبت به معدن و معدن‌داری و استخراج معادن بود. اما در طول ۸ سال وزارت اینجانب، بیش از ده‌هزار و پانصد معدن به تعاونی‌ها که حتماً می‌بایست مهندسان معدن را در گروه خود می‌داشتند، واگذار شد. آیا این تصمیم و این اقدام، کار انقلابی و جدی نبود؟ پس چه کاری را انقلابی و جدی می‌دانید؟

 

اینجانب در دوره وزارت خود از آقای مهندس الماسی، مدیرکل معادن آن زمان، خواستم که گزارشی از تحولات بخش معادن را به‌صورت کتاب منتشر کند. آن کتاب در دهه ۱۳۷۰ منتشر شد. البته در آن کتاب، آن‌گونه که در این سرزمین مرسوم است، یادی نشده بود از کسانی که عامل تحولات بخش معدن بودند؛ ولی آن سند معتبر موجود است؛ سندی که بیانگر وقوع انقلاب عمیق و اساسی در بخش معدن است. آن تحولات بر مبنای برنامه‌ای مدون صورت گرفت. حق نبود جناب آقای رئیس‌جمهور بفرمایند تا به امروز بخش معدن برنامه مدون نداشته است و حق نبود جنابعالی که شاهد آن تحولات بوده‌اید، این قضاوت نادرست را نه‌تنها بی‌پاسخ بگذارید، بلکه آن را تأیید نمایید.

 

حتماً جناب‌عالی فراموش نکرده‌اید که در سفر به استان فارس، همراه جناب آقای دکتر حسن حبیبی، در پای معدن سنگ نی‌ریز که با باروت و دینامیت منفجرش می‌کردند، به حال میلیاردها دلار از ثروت ملی که جاهلانه نابود می‌شد، گریستیم. و باز حتماً به خاطر دارید که همان معدن و معدن‌های مشابه به‌سرعت با مدرن‌ترین تکنولوژی‌های روز مجهز شدند و امروزه صدها نفر در همان نی‌ریز فارس به نحو صحیح از آن معدن‌ها بهره‌برداری می‌کنند.

 

آیا جناب‌عالی به‌عنوان روزنامه‌نگار و به‌عنوان صاحب‌قلمی که پروردگار یگانه به آن قلم و آنچه با آن می‌نویسند سوگند یاد کرده، وظیفه نداشتید در برابر فرمایشات جناب آقای رئیس‌جمهور از این نقاط عطف و از این چرخش‌های عملاً انقلابی (نه در حرف و شعار) دفاع بفرمایید؟ اگر امروز در هر سال میلیون‌ها دلار از محل صدور سنگ عاید کشور می‌شود، سرآغاز این تحول در چه زمانی است؟ آیا نباید یادی از آن می‌شد؟

 

جناب آقای بهرامن


حتماً جناب‌عالی فراموش نکرده‌اید که به موجب قانون، معادن را انفال می‌دانستند و می‌فرمودند تا ابد باید در اختیار دولت باشد. آیا در دوره وزارت اینجانب، در جلسه شورای عالی معادن که شخص جناب‌عالی هم حضور داشتید، بخش عمده‌ای از معادن را که واقعاً کوچک بودند ولی رفقا آنها را «بزرگ» می‌دانستند، «کوچک» منظور نکردیم و برای نخستین بار آنها را به بخش خصوصی که امروز «عزیز» همه شده است و در آن روز دشمن خونی به‌حساب می‌آمد، واگذار نکردیم؟

 

اگر این ابتکارات را آقایان بدون برنامه فرض می‌کنند و اقداماتی اصولی و جدی و انقلابی نمی‌دانند، آیا حق است که جناب‌عالی هم سکوت بفرمایید؟

 

با احساس ضرورت برای تغییر ذائقه هم که شده، بیت شعری از سعدی را چاشنی این یادداشت می‌کنم که فرمود:


سعدی دو چیز می‌شکند قدر مرد را


تعریف بی‌وقوف و سکوت وقوف‌دار

 

بار دیگر عرض می‌کنم به جناب‌عالی که هم صاحب‌قلم هستید و هم شاهد و ناظر همه تحولات بوده‌اید، انتظار می‌رفت چون «وقوف» دارید، سکوت نکنید. ممکن است از سال ۱۳۷۶ به بعد وضع برخی از معادن نامساعد شده باشد، ممکن است سرعت تحولات سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ کند شده باشد، اما هیچ‌کدام از اینها به معنای نادیده‌گرفتن دگرگونی‌های انقلابی در سال‌های ۶۸ تا ۷۶ نیست.

 

باز به یاد جنابعالی می‌آورم که در دوره وزارت اینجانب و با حضور آگاهانه جنابعالی، برای نخستین بار تکنولوژی استحصال طلا به ایران آورده شد. در همین دوره، معدن سنگ‌آهن چادرملو که ۲۰ سال معطل مانده بود ـ چون می‌گفتند فسفر این سنگ‌آهن قابل جدا کردن نیست ـ با سرمایه‌گذاری ۶۰۰ میلیون دلار به بهره‌برداری رسید و مبنای تحولی اساسی در بهره‌برداری از معادن سنگ‌آهن کشور شد. اگر امروز سنگ‌آهن این معدن را نداشتیم، کارخانه‌های فولادسازی کشور، به‌ویژه در شرایط تهدیدآمیز تحریم‌ها، دچار بحران می‌شدند.

 

البته در همان زمان که همکاران من شب و روز در همان بیابان‌های لم‌یزرع ـ که در سرمقاله خود فرموده‌اید ـ به دنبال راه‌سازی و آوردن آب و برق و نهایتاً راه‌اندازی معدن چادرملو بودند، گروهی از آقایان راه‌حل همیشگی‌شان را عنوان می‌کردند: «وارد کنید!» همان‌طور که امروز فولاد را وارد می‌کنند!

 

جناب آقای بهرامن، امروز نشریه جنابعالی باید به محاکمه بکشاند کسانی را که با اقدامات و سیاست‌های نادرست خود ما را از صادرکننده فولاد به واردکننده فولاد تبدیل کردند. (۱۱ میلیون تن در ۸ ماه نخست سال ۸۶ فولاد وارد شده است به بهای تقریبی ۵ میلیارد دلار!!) باید به پرسش و نقد بکشاند کسانی را که سیر تولید فولاد را آن‌قدر کند کرده‌اند که بهای فولاد در داخل کشور این‌گونه سرسام‌آور بالا برود؛ نه این‌که با سکوت خود، قدر کسانی را نشناسد که ۸ سال از جان مایه گذاشتند و آن تحولات افسانه‌ای را ایجاد کردند.

 

در ۱۰ ماه نخست سال ۲۰۰۷ تولید جهانی فولاد ۱۲ درصد رشد داشته است، اما فولاد ایران فقط یک درصد رشد کرده است. قرار بوده است تولید فولاد در برنامه چهارم به ۲۹ میلیون تن برسد، ولی در سال جاری به حدود ۹ میلیون تن خواهد رسید و نهایتاً بگویید به ۱۰ تا ۱۱ میلیون تن. چه کسی مقصر است؟ چه کسی برنامه نداشته است؟ من در سال ۱۳۷۶ فولادسازی‌های کشور را با ۷ میلیون تن ظرفیت ذوب فولاد تحویل دادم، در حالی‌که من و همکارانم در سال ۱۳۶۸ فولادسازی‌های کشور را با کمتر از یک میلیون تن تولید تحویل گرفته بودیم و در طی ۸ سال آن را به ۷ میلیون تن رساندیم. بگذریم؛ تا بوده چنین بوده.

 

اما آیا جنابعالی نیز فراموش کرده‌اید که با چه خون‌دل خوردن‌هایی و با چه تدابیر عمیق و آگاهانه‌ای، معدن سنگ‌آهن گل‌گهر، دومین معدن سنگ‌آهن ایران، راه‌اندازی شد؟ معدنی که در زمان ساسانیان از آن بهره‌برداری می‌شد. فیلم بازدید از این معدن و گام‌گذاشتن برای راه‌اندازی این معدن وجود دارد، برای جبران فراموش‌کاری‌ها.

 

جناب آقای بهرامن


شما می‌دانید که آقای مهندس علی‌آبادی در بخش معادن کرومیت چه تحولی برپا کرد. ماده خام کرومیت، تا قبل از مدیریت آقای مهندس کلاهدوز و آقای مهندس شکرریز در بخش معدن، به خارج صادر می‌شد و از خارج فروکروم را به قیمت گزاف خریداری می‌کردیم. اما با شروع کار اینجانب، تکنولوژی را از چین آوردیم و حالا در هر کوی و برزن کارخانه‌های فروکروم، فروسیلیس و فرومنگنز را آن هم با ساخت داخل تولید می‌کنند. حتماً فراموش نکرده‌اید که حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی پس از بازدید از آن معادن در فاریاب، باور نمی‌کردند که این تحولات صورت گرفته است. ایشان دو روز بعد، در نماز جمعه، ۹ دقیقه درباره این تحول در معادن کشور سخن گفتند.

 

جناب آقای بهرامن


به خاطر دارید که آلمانی‌ها حاضر نشدند تکنولوژی استحصال روی را به ما بدهند، در حالی‌که حاضر بودیم ۱۸۰ میلیون دلار به آنها بدهیم. اما در مسافرت کارشناسان به نقاط مختلف دنیا، به اتفاق آقای مهندس کلاهدوز و سایر همکاران، مبنای تولید و استحصال روی از معادن روی کشور طراحی و اجرا شد.

 

و نکته بسیار مهم این‌که قانون معادن را تا پایان دوره وزارتم بازنویسی و به مجلس تقدیم کردم تا همه‌چیز بر اساس نیاز زمان قانون‌مند شود. و اگر اینها بخشی از یک برنامه مدون نیست، پس چیست؟ البته فراموش نمی‌کنم و فراموش نکرده‌اید که در همان زمان هم مورد بغض و حسد قرار گرفتم و در مجلس استیضاح شدم و جناب آقای مهندس خاموشی، که همیشه در کنار ایشان هستید، دفاع جانانه‌ای کردند و آن استیضاح به‌حمدالله رأی نیاورد.

 

اما افرادی هنوز هم نمی‌خواهند باور کنند که در آن ۸ سال، نه تنها در بخش معدن، که در صنعت فولاد و مس و آلومینیوم و سرب و روی و طلا، که همه ریشه در معادن کشور دارند، انقلاب شد.

 

جناب آقای مهندس بهرامن


در آن روزها که البته نفت هم بشکه‌ای ۹۰ دلار نبود، چه کسی می‌پذیرفت که می‌توانیم از معادن مس سونگون، که ذخیره عظیمی دارد، بهره‌برداری کنیم؟ حتماً فراموش نفرموده‌اید که به آقای مهندس اصلانی مأموریت دادم راهی باز کند تا به این معدن دسترسی پیدا کنیم. راه هنوز کاملاً باز نشده بود که برای بازدید از این معدن رفتیم؛ بخشی از راه را پیاده طی کردیم.

 

گروهی می‌گفتند که این معدن بیش از ۵۰ میلیون تن باطله دارد و بهره‌برداری از آن به صرفه نیست، ولی بر مبنای نظریات کارشناسان پافشاری کردم تا این کار سرانجام صورت گرفت. و امروز که بهای هر تن مس از ۷ هزار دلار هم گذشته است، می‌فرمایند که معدن برنامه نداشته، متخصص به کار گرفته نشده... آنها گفتند شاید چون نمی‌دانستند، شما که می‌دانستید چرا تأیید فرمودید؟

 

جناب آقای مهندس بهرامن


جنابعالی به آگهی‌هایی که در همین شماره نشریه خود چاپ فرموده‌اید نگاهی دوباره بکنید. اگر معادن برنامه نداشته‌اند، اگر کار انقلابی و جدی در آنها نشده بود، پس چگونه این شرکت‌های بزرگ معدنی تشکیل شده‌اند؟ چگونه است که بخش معدن، که پیش از سال ۱۳۶۸ نام بردن از آن یادآور بیابان و خرابی و بی‌آب‌وعلفی بود، امروز میدان‌دار اصلی بازار سرمایه ایران است؟

 

جنابعالی به شرکت‌های بزرگ و فهرست شرکت‌هایی که در بورس اوراق بهادار (بورس) پیشگام هستند نظری بیندازید تا روشن شود که بخش معدن آن‌طوری هم که گفته شده، بی‌سر و صاحب و دور از برنامه نبوده است. امروزه حتی به‌جرأت می‌توانیم بگوییم که بخش معدن بسیاری از بخش‌های اقتصادی را به دنبال سر خود می‌بیند. امروز سهام شرکت‌های معدنی در زمره سهام فعال و سودآور بورس است و خریداران برای خرید سهام گل‌گهر، چادرملو، روی، مس و... صف می‌کشند.

 

آیا منصفانه است بگوییم برای معدن از زمان آدم ابوالبشر تا امروز هیچ کاری نشده و جناب آقای محرابیان قرار است از بای بسم‌الله شروع کنند؟ منصف باشیم؛ امروز (۸۶/۱۱/۳) که من این نامه را برای شما می‌نویسم، سهام چندین شرکت معدنی و شرکت صنعتی و سرمایه‌گذاری با مبنای معدنی و صنعتی در بورس اوراق بهادار تهران مثل برگ زر معامله می‌شود.

 

اسامی این شرکت‌ها و بهای هر کدام در روز ۸۶/۱۱/۳ این است:


چادرملو (۹/۸۷۷)، گل‌گهر (۲۳/۳۸۹)، معادن و فلزات (۶/۶۲۳)، معادن بافق (۱۷/۷۱۷)، فولاد خراسان (۳/۹۰۶)، فولاد مبارکه (۳/۴۷۰)، فولاد خوزستان (۶/۱۲۶)، ملی مس (۶/۹۶۸)، فولاد کاویان (۵/۴۶۲)، معادن روی (۲/۴۸۷)، معادن منگنز (۵/۸۸۱)، کالسیمین (۱۲/۲۰۰) و...

 

حالا جنابعالی بفرمایید: چطور می‌شود معادن کشور تا امروز بی‌برنامه باشند و در آنها کار جدی نشده باشد، ولی با این تعداد شرکت معدنی و شرکت‌های صنعتی که به این معادن متکی هستند، وارد بورس شده باشند و رونق امروز بورس کشور از آنها باشد؟ آیا این کارها با یک «فوت» در همین یکی دو سال اخیر انجام شده؟ یا سال‌ها قبل برای آنها برنامه‌ریزی شده است؟!

 

از سازماندهی و برنامه‌ریزی و راه‌اندازی معادن که بگذریم، نخستین قدم‌ها برای خصوصی‌سازی در معادن و در صنایع متکی به این معادن، در دوره وزارت اینجانب و با خوش‌فکری مدیران و کارشناسان آن زمان برداشته شده است. اگر سوابق را می‌خواهید، موجود است. خوشبختانه مدیران و کارشناسان آن دوره طلایی رشد و توسعه معادن و صنعت فولاد، همه زنده‌اند و در دسترس جنابعالی هستند. با آنها مصاحبه بفرمایید تا خوانندگان شما و مدیران امروز از واقعیات آگاه شوند.

 

سری هم به معدن سنگان شمال خراسان بزنید که از چادرملو کوچک‌تر است و تکنولوژی بسیار ساده‌تری دارد و قرارداد آن بیش از ۸ سال است منعقد شده ولی هنوز راه نیفتاده است. چرا؟ آیا اگر در زمان مدیریت همکاران جنابعالی بود، هم سنگان این‌گونه معطل می‌ماند؟!

 

جناب آقای بهرامن


امیدوارم آنچه را که نه برای دفاع از خود، بلکه برای دفاع از کسانی چون شخص جنابعالی عرض کردم ـ که ۸ سال عمر گران‌بهای خود را در فاصله سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ برای توسعه بخش معدن و توسعه تولید فولاد صرف کردند و در عمل نتایج درخشانی حاصل آمد ـ چاپ بفرمایید تا گوشه‌ای از آن عزم ملی و اقدام سازمان‌یافته و منسجم و هماهنگ و انقلابی به معنای واقعی کلمه در نشریه وزین شما به یادگار بماند.

 

اما شرح جامع و کامل را نیز یک روز باید نوشت تا از یادها نرود. راستی چرا در نشریه شما در هر شماره چند صفحه‌ای را برای مدون کردن آن تجربه به‌یادماندنی اختصاص نمی‌دهند؟

 

حسین محلوجی


وزیر پیشین معادن و فلزات


۱۳۷۶–۱۳۶۸

 



نمایش ساده


مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0